روزنوشت پنجم

کتاب راه عشق را به پیشنهاد جولیان میخوانم. از آن کتابهای دوست داشتنی است که راه و رسم زندگی را نشان میدهد. اسم کتاب با محتوای آن به شدت هماهنگ است. سالهاست که گاندی را میشناسم؛ اما این کتاب جور دیگری تعریفش میکند و حالا دیگر خوب درک میکنم که چرا الگویی جهانی است.
در یک جایی از کتاب به نقل از گاندی میگوید:
حقیقت در قلب همه انسانها حضور دارد و هر کس حق دارد همانگونه که میفهمدش، چراغ راهش سازد و هیچکس محق نیست که دیگران را وادار کند که بر اساس درک او از حقیقت، راهی را بپیمایند.
این نقل قول را بارها و بارها باید خواند. در هر بار خواندن، تلنگر جدیدی است. چرا همیشه فکر میکنیم این ماییم که در مسیر درستیم و همه بر خلافند؟ اصلا چرا به خودمان حق میدهیم که دیدگاه و باورمان را به کسی بخورانیم؟ چرا هیچ وقت سعی نمیکنیم با رفتار و کردار درست، راه حقیقت را نشان دهیم؟
البته معتقدم باید از خودم شروع کنم. باید زندگی را بر ستون رسالتم بنا کنم و بر اساس ارزشهایم پیش روم و با آغوش باز ندای قلبم را که همان حقیقت موجود است، بپذیرم.
بنا دارم در این وبلاگ از عشقی بنویسم که گاندی، میلیونها نفر را به آن رهنمون شد. عشقی که در فطرت همه انسانهاست و تنها و تنها با قدم نهادن در این راه عشق، میتوان به حق و حقیقت ( که به گفته گاندی در قلب هر انسانی است) رسید.
نوشته شده توسط رستا در ۱۹ اسفند ۹۹
1 دیدگاه
به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.
بله واقعا زیباست. حقیقت قلب خود را دنبال کردن موجب پیشرفته. درود بر رستا 🥰👌